انجمن طب اعتیاد آمریکا (ASAM) اعتیاد را به عنوان یک بیماری اولیه و مزمن پاداش مغز، انگیزه، حافظه و مدارهای مرتبط تعریف می کند. اختلال در این مدارها منجر به تظاهرات بیولوژیکی، روانی، اجتماعی و معنوی مشخص می شود.
اعتیاد که امروزه اغلب به عنوان اختلال مصرف مواد (SUD) شناخته می شود، بیماری است که مستلزم مصرف مداوم یک یا چند ماده است، حتی اگر پیامدهای احتمالی جدی سلامتی و اجتماعی داشته باشد. اعتیاد در قسمت هایی از مغز که مسئول پاداش، انگیزه، یادگیری، قضاوت و حافظه هستند تداخل می کند.
زمانی اعتیاد به عنوان یک شکست اخلاقی دیده می شد، در حال حاضر به شدت به عنوان یک مشکل پزشکی تلقی می شود. تلاش برای در نظر گرفتن اعتیاد به عنوان یک بیماری با هدف خوبی انجام می شود – که با میل به کاهش انگ انجام می شود – اما در توضیح بسیاری از جنبه ها و حقایق این وضعیت ناکام است. بدتر از آن، این احساس را از مبتلایان می گیرد که می توانند با شجاعت، خلاقیت و کمی سخت کوشی بر مشکل غلبه کنند. بلکه شواهد قابل توجهی وجود دارد که نشان می دهد اعتیاد به همان اندازه که یک پدیده زیستی است یک پدیده پیچیده فرهنگی اجتماعی و روانی است.
در حالی که اعتیاد برای افراد، خانواده ها و جامعه به طور کلی بسیار پرهزینه است، اما منعکس کننده انعطاف پذیری قابل توجه مغز – توانایی آن در شکل دادن و تغییر شکل دادن به خود، سازگاری خود در پاسخ به تجربه و محیط – و همچنین نیازعمیق انسان به شادی و لذت است. واقعیت این است که تغییرات مغزی که مشخصه اعتیاد هستند، با رفتارهای جستجوی مواد در یک عادت تقریباً خودکار به حرکت در میآیند. شواهد نشان می دهد که می توان آنها را با تغییر در رفتار و محیط معکوس کرد.
دیدگاه یک فرد نسبت به اعتیاد چگونه بر بهبودی تأثیر می گذارد؟
از آنجایی که اعتیاد پدیده ای بسیار پیچیده است، نظریه های زیادی در مورد چیستی اعتیاد وجود دارد. این مهم است که مردم چگونه به اعتیاد نگاه می کنند، زیرا این موضوع بر آنچه که آنها مایل به انجام آن هستند یا حتی باور اینکه می توانند برای آن کاری انجام دهند تأثیر می گذارد.
شاید بیش از همه، در نظر گرفتن اعتیاد به عنوان یک بیماری و نه یک عادت عمیقا ریشهدار، شواهد را نادیده میگیرد و مسیر واقعی خروج را پنهان میکند. مردم باید اهداف جدیدی را کشف کنند که ارزش پیگیری برای آنها را داشته باشد. در پیگیری آنها، عادات جدید بر عادات قدیمی غلبه می کند.
چرا اعتیاد یک بیماری محسوب می شود؟
اعتیاد به عنوان یک بیماری عمدتاً به عنوان راهی برای زدودن انگ، گناه، سرزنش اخلاقی و شرم از افرادی که به طور مکرر از مواد یا رفتارهای خاص برای احساس سرخوشی شدید استفاده می کنند و به عنوان راهی برای تشویق رفتار انسانی در نظر گرفته می شود. متأسفانه، در همان زمان، مردم را وادار می کند که خود را قربانیان بدبخت فرآیندی خارج از کنترل خود بدانند.
درک اعتیاد قطعا دشوار است، زیرا به عنوان یک فعالیت داوطلبانه شروع می شود، اما برای بسیاری از افراد، مغز آنقدر سریع با آن فعالیت سازگار می شود که کنترل آن دشوار می شود. تغییرات در مدارهای عصبی، پاداش را بسیار قانع کننده می کند.
آیا اعتیاد یک بیماری مغزی است؟
اعتیاد مدارهای مغز را به گونهای تغییر میدهد که تنظیم کردن جذابیت یک هجوم شیمیایی متمرکز از پاداش را برای افراد دشوار میسازد. استفاده مداوم از یک دارو به طور فزاینده ای سیستم های پاداش، انگیزه و کنترل اجرایی را از بین می برد. اما تغییرات مغزی یک نقص در عملکرد زیست شناسی نیست، بلکه مشخصه ی مشخص بیماری است. در عوض، تغییرات مغزی اعتیاد منعکس کننده فرآیندهای انعطاف پذیری طبیعی مغز، ظرفیت هر روزه آن برای تغییر در پاسخ به تجربه است که اساس همه یادگیری ها است. بر خلاف سایر اندام ها، مغز برای تغییر طراحی شده است.
عمل استفاده مکرر از یک تجربه بسیار لذت بخش – مواد مخدر، قمار – نورون ها را تغییر می دهد. آنها سیم کشی خود را تنظیم می کنند تا در تجربه کارآمدتر شوند. آنها ظرفیت خود را برای پاسخگویی به ورودی های دیگر کاهش می دهند. این نوعی یادگیری عمیق است. هر چقدر هم که عواقب آن در زندگی یک فرد مشکل ساز باشد، این روند می تواند با تلاش معکوس شود. بهبودی نیز به نوروپلاستیسیته بستگی دارد. تغییر رفتار مغز را دوباره سیم کشی می کند
مصرف برخی مواد یا درگیر شدن در فعالیتهای خاص برای برخی افراد آنقدر لذتبخش است که مجبور به تکرار این تجربه میشوند. عادات رفتارها را در پاسخ به هر عنصر مرتبط با آن فعالیت تقریباً خودکار می کند – به عبارت دیگر، کنترل آن دشوار است. تشخیص اینکه اعتیاد یک عادت به معنای علمی کلمه است، روشن می کند که بهبودی با اقدام عمدی برای تغییر امکان پذیر است، که تغییرات مغز را معکوس می کند.
بدون دیدگاه